مجری وب

مرجع آموزش مجری گری و مطالب مناسب برای اجرای برنامه.

مجری وب

مرجع آموزش مجری گری و مطالب مناسب برای اجرای برنامه.

مجری وب

به نام حضرت دوست
سلامی به زیبایی فصل بهاران و به گرمای فصل تابستان و به دلکش بوذن آوای خوش پرندگان تقدیم حضور شما میهمانان و بازدیدکنندگان ارجمند.
با توجه به نیاز جامعه امروز به مجری و مجریگری و با در نظر داشتن پیشرفت روز افزون این هنر در سطح جامعه ، و نیز با توجه به کمبود مرجعی جامع برای مراجعه اهل این هنر ، بر آن شدیم تا مرجعی جامع برای مجریان و آنانی که دوست دارند این هنر را بیاموزند ایجاد نماییم.
امید است در سایه عنایات حضرت حق در این راه پیروز باشیم.
گروه مجری وب

بایگانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن اجرای برنامه» ثبت شده است

چه شب هایی که پرپر شد چه روزانی که شب کردم
نه عبرت را فراخواندم نه غفلت را ادب کردم
برات من  شبی آمد  که در آیینه لرزیدم
شب قدرم همان شب شد که در زلف تو تب کردم
شب تنهایی دل بود، چرخیدم، غزل گفتم
شب افتادن جان بود رقصیدم، طرب کردم
تمام من همین دل بود دل را خون دل دادم
تمام من همین جان بود جان را جان به لب کردم
دعایی بود و تحسینی، درودی  بود و آمینی
اگر دستی بر آوردم، اگر چیزی طلب کردم
تو بودی هر چه اوتادم اگر از پیر دل کندم
تو بودی هر چه اسبابم اگر ترک سبب کردم
نظر برداشتن از خویش بود و خویش او بودن
اگر چیزی به چشم از علم انساب و نسب کردم
الهی عشق در من چلچراغی تازه روشن کن
ببخشا گر خطا رفتم، ببخشا گر غضب کردم
علیرضا قزوه

پهن شد سفره ی احسان، همه را بخشیدی
باز با لطف فروان همه را بخشیدی
ابر وقتی که ببارد همه جا می بارد ،
رحمتت ریخت و یکسان همه را بخشیدی
گفته بودند به ما سخت نمیگیری تو...
همه دیدیند چه آسان همه را بخشیدی
یک نفر توبه کند با همه خو میگیری
یک نفر گشت پشیمان همه را بخشیدی
این گنهکاری امروز مرا نیز ببخش
تو که ایام قدیم ، آنهمه را بخشیدی
حیف از ماه تو که خرج گناهان بشود
تو همان نیمه ی شعبان همه را بخشیدی
داشت کارم گره میخورد ولی تا گفتم
" جان آقای خراسان " ، همه را بخشیدی
بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد
مادری گفت "حسین جان " همه را بخشیدی

اهل روزه واقعی تقوا پیشه گانی هستند که انبان بطن را از نان تهی و از انوارهای آسمانی آکنده می سازند و با توسل به قرآن و تمسک به اهل بیت و در پرتو عنایات و برکات این ماه، سنگ سراچه دل را با الماس آب دیده سفته و رازهای خود را با صاحب حق و خدای سبحان گفته و سر به آستان ربوبی نهاده و با رب الکریم خود به نجوا می نشینند و برترین و والاترین گوهر را «صوم» و والاترین و بالاترین فرصت را «رمضان» می دانند :

 

ماه ضیافت رودررو

    از جسم بهترین سکناتی صلات بین

                      و ز نفس بهترسین سکناتی صیام دان

                                    گه در سجود باش چو در مغرب آفتاب

                                                   که در رکوع باش چو بر مرکز آسمان

   

                                                                                                 خاقانی

 

 «رمضان» نردبان ترقی و معراج انسانی به عالم والا و بالا،  و به سان اسب تیزرو و تندپایی است که با استعانت از آن می توان راه عشق و تعالی را پیمود و آن را برای صعود زیربنا قرار داد و از خوان نعمت های الهی جلوس و از مائده های ربانی و سمواتی آن بهره برد.

ماه ضیافت رودررو

    گر تو را سودای معراج است بر چرخ حیات

    دان که اسب تازی تو همت در میدان صیام

 

    بر سر خوان های روحانی که پاکان نشسته اند

    مر تو را هم کاسه گرداند بدان پاکان صیام

 

                                                                          مولانا

 

    و به سان پرچم و بیرقی است که پادشاه رحمت و عطوفت در پی آن در حال حرکت است و لشکر ایمان پس از هزیمت و شکست مرکز و قلب لشکر ضلالت، حاکم می شود...

 

      و  «رمضان»، چشمه رحمت الهی را در وادی دل های انسان های حق طلب جاری و به مثابه خانه تکانی دل از گناهان و سیئات و مزین کننده چهره شخصیت انسانی در پرتو عبادات و فراهم کننده مسیر دل های انسان ها و سرود وصل و اتصال به معبود در قلوب مومنان و سالکان طریق الهی است.

 

ماه ضیافت رودررو

    خدمت خاص نهانی تیر نفع و زود سود

    چیست پیش حضرت درگاه این سلطان، صیام

    مولانا

    روزه حفظ دل است از خطرات

    پس بود با مشاهده افکار

    عطار

    و اینک «رمضان» است و ماه ضیافت رودررو و امید استفاده و بهره مندی از نعمات و عنایات بی انتهای معنوی اش. بدانیم که در مهمانی فضل الهی، نخوردن هدف نیست، بلکه وسیله ای برای رشد روح و عروج روح به ملکوت است و نباید از کسانی باشیم که ازاین ماه رحمت، دست مان از الوان نطع کرم بی انتهای کردگار خالی باشد و بیاموزیم که همه اعضا و جوارح مان باید دعوت کریمانه و مهربانانه حق را اجابت کنند و دل و قلب و جسم را از منازعه، حسد، مجادله، ظلم، بی خردی و دل تنگی تهی سازیم و به فرموده امام سجاد (ع) در دعای فرا رسیدن ماه رمضان که:

  1. خدایا! بر محمد و آل او رحمت فرست و شناخت و فضیلت این ماه و بزرگداشت حرمتش و خودداری از محرماتش را به ما الهام نما و ما را به روزه داشتنش با حفظ اعضاء از نافرمانی ات و به کار گرفتن آنها در این ماه به گونه ای که خشنودت سازد مدد فرما تا با گوش هامان به سخن لغوی گوش ندهیم و با چشمان مان به تماشای لهوی ننشینیم و دست های مان را به حرامی نگشاییم و به سوی کاری که ممنوع است گام برنداریم و زبان مان مگر به حدیث ذکر تو، گویا نشود و شکم هایمان غیر آنچه حلال فرموده ای فرا نگیرد.
  2. (دعای چهل و پنجم صحیفه سجادیه) 
  3. ماه ضیافت رودررو

و از آنانی نباشیم که به مصداق «چه بسا روزه دارانی که از روزه خود جز تحمل گرسنگی نصیبی ندارند» (حکمت 145 نهج البلاغه)

... اینک ماییم و موسم تجلی حقیقت و فصل رحمت، مبادا که آفتاب عید هویدا گردد و دست مان از سفره بی انتهای الهی خالی. و از ریزش ابر فضل و بخشش خداوند بر کویر خشکیده دل های ما بی نصیب.

بیایید این فرصت یک ماهه را غنیمت شماریم و دعوت کریمانه حق را اجابت و انبان تهی خود را از توشه های این ماه برای هنگامه سخت و صعب حشر و حساب عقبا پر سازیم.

ای خجستگی زمان !

ای شکوه لحظه ها !

ای رمضان بزرگ!

سراغت را از گنجشکها گرفتم و گفتند که می آیی.

حالت را از بنجره برسیدم و باسخ داد که بر می گردی .

در کنار گلدان یادت کردم و غنچه ها شکفتند .

در آینه ، جست وجویت کردم و تمام قد ،لبخند زد .

بر سجاده نامت را بردم و تسبیح به رقص آمد .

در باغ ، صدایت زدم و درختها تعظیم کردند .

این تکاپوها به جبران عظمت اذان معطری است که هر سحر ، خانه ها را با خداپیوند می دهند. 

این ارادت ها همه برای تو بودند و به احترام طراوت لحظه های افطارت .

این شوقها در پاسخ مهرورزی های مهربانی است در شبهای بزرگ بارش نور و وحی و محبت. شبهایی که ترتیل دوست داشتن های آن بالا نشین نزدیک ، همه را بی خویش می سازد .

این زمزمه ها مقدمه نجوای "یا رب یارب"  دلسوختگانی است که در شب های " قدر"  به بامداد دیدار چشم می دوزند .  

 تو ماه مهربان  خدایی  که باز هم به خانه هایمان آمده ای . خوش آمدی ! تنهایی ام را دیدی و آمدی تا با تو بگویم  طاقت یک لحظه دوری ات را ندارم. تا بپرسم آیا دوری تو تاوان آن صبحی است که به گلها سلام نکردم و یا آن شبی که بی وضو به ماه ، چشم دوختم؟

ای مهمان عزیز این دلهای پر از امید !

اینک خویش را به من نزدیک کن بی آنکه شرمنده  ام سازی و دستی بر موهایم  بکش بی آنکه اشک شوقم را از گونه هایم بزدایی .

آمین ای رمضان مبارک و عزیز !

چشمه چشمه نور می روید و آسمان در آسمان اجابت گسترده می شود .

او که بخواهد همه چیز شدنی است حتی پروانه شدن . حتی شکفته شدن یک غنچه و پاک شدن یک آلوده  ... و اینک  آن آلوده  منم .

 آلوده ای که از زشتی ها به تنگ آمده است .

 روسیاهی که جرات نگاه کردن به آسمان ندارد .

 شب زده ای که چشم از ماه می دوزد .

خوابیده ای که از بیداری می هراسد .

حکایت من حکایت دانش آموزی است بازیگوش و سربه هواست که با شنیدن نام امتحان  تنش می لرزد. ...