مجری وب

مرجع آموزش مجری گری و مطالب مناسب برای اجرای برنامه.

مجری وب

مرجع آموزش مجری گری و مطالب مناسب برای اجرای برنامه.

مجری وب

به نام حضرت دوست
سلامی به زیبایی فصل بهاران و به گرمای فصل تابستان و به دلکش بوذن آوای خوش پرندگان تقدیم حضور شما میهمانان و بازدیدکنندگان ارجمند.
با توجه به نیاز جامعه امروز به مجری و مجریگری و با در نظر داشتن پیشرفت روز افزون این هنر در سطح جامعه ، و نیز با توجه به کمبود مرجعی جامع برای مراجعه اهل این هنر ، بر آن شدیم تا مرجعی جامع برای مجریان و آنانی که دوست دارند این هنر را بیاموزند ایجاد نماییم.
امید است در سایه عنایات حضرت حق در این راه پیروز باشیم.
گروه مجری وب

بایگانی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن اجرا» ثبت شده است

متن مجری نیمه شعبان

میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت

میرسد روزی که ای شاه وفا می بینمت

عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود

میرسد روزی که با حال بکا می بینمت

میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و

در کنار خانه ی امن خدا می بینمت

من امید وصل دیدار تو را دادم به دل

یوسف گمگشته ی خیرالنسا می بینمت

یابن طاها یابن یاسین یابن طور آقای من

شاه دین حبل المتین کهف الوری می بینمت

امپراطور زمین و آسمان بالانشین

در کنار سفره ی بیچاره ها می بینمت

در میان خلق و خوی آدمی شایسته ی

مهربانی های قلب مصطفی می بینمت

سجده های ناب طولانی برایت ارثیه ست

من تو را سجاد بر سجاده ها می بینمت

حجت اللهی و بس علم لدنی نزد توست

باقرالعلم بدون انتها می بینمت

مکتب شیعه نشان بیرقش دست شما

صادقی و صادق آل عبا می بینمت

کظم غیظ آدابی از رفتار هر روزت بود

در مقام بندگی آقا، رضا می بینمت

دست خالی آمدم ردم نکردی یا جواد

شاه جود و بخشش و اهل سخا می بینمت

گوشه چشمی کن شبی تاکه مسلمانم کنی

هادی بیگانگان و رهنما می بینمت

العجل الساعه و الغوث یابن العسگری

منجی زندانی دام بلا می بینمت

وعده ای داده ای و میدانم هرجا میشود

ذکر وخیر ساقی لب تشنه ها می بینمت

ماه پیروزی خون بر تیغ و تیر و نیزه ها

غرق حزن و ماتم و شور ونوا می بینمت

بانی غم های عاشورایی شیب الخضیب

هر شب ماه عزا در روضه ها می بینمت

پابه پای عمه جانت آمدی تا نینوا

زائر سرهای روی نیزه ها می بینمت

کودکی وصل فراق یار یادم داده است

بر دلم افتاده امشب یا ابا می بینمت

کار و باری با من عاصی نداری نازنین ؟

اربعین، صحن و سرای کربلا می بینمت

متن مجری گری برای نیمه شعبان

ریسه ها را محکم می بندیم،

و از رنگین کمان چراغ ها،روزنه امید در دلهامان سوسو می زند.

همه شاد کام و شیرین کام.دلهایمان روشن است،چون این چند روز باورمان شده به یادمان هستید.

این چند روز با هم مهربان تر شدیم .بابا ها کمتر به سر بچه ها داد می زنند.دل همه می خواهد کار خیر بکند.دل بدست بیاورند،نه اینکه دلی بشکنند.

بوی شما می آید((آقا جان))

هم در خانه،هم محله و هم کوچه و بازار

همیشه به یادمان هستید،

اما؛این چند روز باور کرده ایم که شما به یادمان هستید

متن مجری برای ولادت امام زمان

روزی که می آیی و جهان را عوض می کنی، قوانین دنیا هم عوض می شوند. تو با خودت کلمات جدید و ادبیات جدید و قوانین جدید می آوری. قوانین جدید تو را در کتاب ها نمی نویسند. آن قوانین، روح جهان را عوض می کنند و صورت دنیا زیبا می شود. آدم ها به آن قوانین عمل نمی کنند. بلکه خودشان روح آن قوانین اند. این قوانین ساده و فراموش شده آدم ها را نجات خواهد داد. دنیا را نجات خواهد داد. و به ما خواهد گفت که امیدمان به آمدن روزهای بهتر، واقعی بوده است!

آن روز

بی چشمداشت بودن لبخند

قانون مهربانی است

روزی که روی قیمت احساس

مثل لباس

صحبت نمی کنند

پروازهای خشک شده ، آن روز

از لای برگ های کتاب شعر

پرواز می کنند

و خواب در دهان مسلسل ها

خمیازه می کشد

روزی که سبز، زرد نباشد

گل ها اجازه داشته باشند

هرجا که دوست داشته باشند

بشکفند

دل ها اجازه داشته باشند

هرجا نیاز داشته باشند

بشکفند

آیینه حق نداشته باشد

با چشم ها دروغ بگوید

دیوار حق نداشته باشد

بی پنجره بروید

آن روز، دیوار باغ و مدرسه کوتاه است

تنها، پرچینی از خیال

در دوردست حاشیۀ باغ می کشند

که می توان به سادگی از روی آن پرید

روز طلوع خورشید

از جیب کودکان دبستانی

روزی که باغ سبز الفبا

روزی که عشق آب ، عمومی است

دریا و آفتاب

در انحصار چشم کسی نیست

روزی که آسمان

در حسرت ستاره نباشد

روزی که آرزوی چنین روزی

محتاج استعاره نباشد

متن مجری گری ولادت امام زمان

زمان گذشت و قلبم گواهی می دهد که به یقین تو می آیی.

تو می آیی و آیینه های زنگار گرفته قرن ها جهالت و سکوت و روزمرگی را دوباره جلا خواهی داد.

تو می آیی و قلب های سیاه شده از تنهایی را دوباره با حضور روشنی بخش خود نورانی خواهی کرد.

تو می آیی و دلم را خویشاوند تمام پنجره های جهان می کنی.

تو می آیی و چشمان جهان را به آبشاران زلال معنویت پیوند می زنی.

تو می آیی و فریادهای فرو خفته ستمدیدگان جهان را معنا می بخشی.

تو می آیی و گوش جهان را که از فریادهای گوشخراش شیاطین کفر و الحاد کر شده است، با زمزمه روح بخش محبتت نوازش می کنی.

تو می آیی و من خوب می دانم که روزی از همین دریچه که سال هاست بسته مانده است، جوانه ای خواهد رویید؛ جوانه ای سبز که از خیال همیشه منتظر من به سمت آسمان های آبی حضور تو سر بر خواهد آورد.

تو می آیی و زمین در زیر پای تو از شادی می شکفد.

تو می آیی و رودهای احساس، از دستان پر مهر نسیم، بر منتظران واقعی ات جاری می شوند.

ای تجلی مهر خداوند در زمین! شوره زار خشک دل های خسته مان در انتظار نوازش نرم نگاه پر مهر توست!

سوار سبزپوش آرزوهای ما! روایت گر فتح و پیروزی مسلمانان! وارث بدر و حنین! ذوالفقار حیدر در دستان توست و نرمی کلام مصطفی از زبان تو جاری می شود.

یا حُجّهُٔ اللّه علی خلقه!

هلا نگاه تو باران ترین باران ها

ببار بر در دل تبدار این بیابان ها

بگو که پنجره بر دوش، تا کجا آخر

سکوت و صبر تو و پرسش خیابان ها

چه قدر این دل بر باد رفته ام خوانده است

تو را زحنجره زخمی نیستان ها

چه شب هایی که پرپر شد چه روزانی که شب کردم
نه عبرت را فراخواندم نه غفلت را ادب کردم
برات من  شبی آمد  که در آیینه لرزیدم
شب قدرم همان شب شد که در زلف تو تب کردم
شب تنهایی دل بود، چرخیدم، غزل گفتم
شب افتادن جان بود رقصیدم، طرب کردم
تمام من همین دل بود دل را خون دل دادم
تمام من همین جان بود جان را جان به لب کردم
دعایی بود و تحسینی، درودی  بود و آمینی
اگر دستی بر آوردم، اگر چیزی طلب کردم
تو بودی هر چه اوتادم اگر از پیر دل کندم
تو بودی هر چه اسبابم اگر ترک سبب کردم
نظر برداشتن از خویش بود و خویش او بودن
اگر چیزی به چشم از علم انساب و نسب کردم
الهی عشق در من چلچراغی تازه روشن کن
ببخشا گر خطا رفتم، ببخشا گر غضب کردم
علیرضا قزوه

پهن شد سفره ی احسان، همه را بخشیدی
باز با لطف فروان همه را بخشیدی
ابر وقتی که ببارد همه جا می بارد ،
رحمتت ریخت و یکسان همه را بخشیدی
گفته بودند به ما سخت نمیگیری تو...
همه دیدیند چه آسان همه را بخشیدی
یک نفر توبه کند با همه خو میگیری
یک نفر گشت پشیمان همه را بخشیدی
این گنهکاری امروز مرا نیز ببخش
تو که ایام قدیم ، آنهمه را بخشیدی
حیف از ماه تو که خرج گناهان بشود
تو همان نیمه ی شعبان همه را بخشیدی
داشت کارم گره میخورد ولی تا گفتم
" جان آقای خراسان " ، همه را بخشیدی
بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد
مادری گفت "حسین جان " همه را بخشیدی

اهل روزه واقعی تقوا پیشه گانی هستند که انبان بطن را از نان تهی و از انوارهای آسمانی آکنده می سازند و با توسل به قرآن و تمسک به اهل بیت و در پرتو عنایات و برکات این ماه، سنگ سراچه دل را با الماس آب دیده سفته و رازهای خود را با صاحب حق و خدای سبحان گفته و سر به آستان ربوبی نهاده و با رب الکریم خود به نجوا می نشینند و برترین و والاترین گوهر را «صوم» و والاترین و بالاترین فرصت را «رمضان» می دانند :

 

ماه ضیافت رودررو

    از جسم بهترین سکناتی صلات بین

                      و ز نفس بهترسین سکناتی صیام دان

                                    گه در سجود باش چو در مغرب آفتاب

                                                   که در رکوع باش چو بر مرکز آسمان

   

                                                                                                 خاقانی

 

 «رمضان» نردبان ترقی و معراج انسانی به عالم والا و بالا،  و به سان اسب تیزرو و تندپایی است که با استعانت از آن می توان راه عشق و تعالی را پیمود و آن را برای صعود زیربنا قرار داد و از خوان نعمت های الهی جلوس و از مائده های ربانی و سمواتی آن بهره برد.

ماه ضیافت رودررو

    گر تو را سودای معراج است بر چرخ حیات

    دان که اسب تازی تو همت در میدان صیام

 

    بر سر خوان های روحانی که پاکان نشسته اند

    مر تو را هم کاسه گرداند بدان پاکان صیام

 

                                                                          مولانا

 

    و به سان پرچم و بیرقی است که پادشاه رحمت و عطوفت در پی آن در حال حرکت است و لشکر ایمان پس از هزیمت و شکست مرکز و قلب لشکر ضلالت، حاکم می شود...

 

      و  «رمضان»، چشمه رحمت الهی را در وادی دل های انسان های حق طلب جاری و به مثابه خانه تکانی دل از گناهان و سیئات و مزین کننده چهره شخصیت انسانی در پرتو عبادات و فراهم کننده مسیر دل های انسان ها و سرود وصل و اتصال به معبود در قلوب مومنان و سالکان طریق الهی است.

 

ماه ضیافت رودررو

    خدمت خاص نهانی تیر نفع و زود سود

    چیست پیش حضرت درگاه این سلطان، صیام

    مولانا

    روزه حفظ دل است از خطرات

    پس بود با مشاهده افکار

    عطار

    و اینک «رمضان» است و ماه ضیافت رودررو و امید استفاده و بهره مندی از نعمات و عنایات بی انتهای معنوی اش. بدانیم که در مهمانی فضل الهی، نخوردن هدف نیست، بلکه وسیله ای برای رشد روح و عروج روح به ملکوت است و نباید از کسانی باشیم که ازاین ماه رحمت، دست مان از الوان نطع کرم بی انتهای کردگار خالی باشد و بیاموزیم که همه اعضا و جوارح مان باید دعوت کریمانه و مهربانانه حق را اجابت کنند و دل و قلب و جسم را از منازعه، حسد، مجادله، ظلم، بی خردی و دل تنگی تهی سازیم و به فرموده امام سجاد (ع) در دعای فرا رسیدن ماه رمضان که:

  1. خدایا! بر محمد و آل او رحمت فرست و شناخت و فضیلت این ماه و بزرگداشت حرمتش و خودداری از محرماتش را به ما الهام نما و ما را به روزه داشتنش با حفظ اعضاء از نافرمانی ات و به کار گرفتن آنها در این ماه به گونه ای که خشنودت سازد مدد فرما تا با گوش هامان به سخن لغوی گوش ندهیم و با چشمان مان به تماشای لهوی ننشینیم و دست های مان را به حرامی نگشاییم و به سوی کاری که ممنوع است گام برنداریم و زبان مان مگر به حدیث ذکر تو، گویا نشود و شکم هایمان غیر آنچه حلال فرموده ای فرا نگیرد.
  2. (دعای چهل و پنجم صحیفه سجادیه) 
  3. ماه ضیافت رودررو

و از آنانی نباشیم که به مصداق «چه بسا روزه دارانی که از روزه خود جز تحمل گرسنگی نصیبی ندارند» (حکمت 145 نهج البلاغه)

... اینک ماییم و موسم تجلی حقیقت و فصل رحمت، مبادا که آفتاب عید هویدا گردد و دست مان از سفره بی انتهای الهی خالی. و از ریزش ابر فضل و بخشش خداوند بر کویر خشکیده دل های ما بی نصیب.

بیایید این فرصت یک ماهه را غنیمت شماریم و دعوت کریمانه حق را اجابت و انبان تهی خود را از توشه های این ماه برای هنگامه سخت و صعب حشر و حساب عقبا پر سازیم.

ای خجستگی زمان !

ای شکوه لحظه ها !

ای رمضان بزرگ!

سراغت را از گنجشکها گرفتم و گفتند که می آیی.

حالت را از بنجره برسیدم و باسخ داد که بر می گردی .

در کنار گلدان یادت کردم و غنچه ها شکفتند .

در آینه ، جست وجویت کردم و تمام قد ،لبخند زد .

بر سجاده نامت را بردم و تسبیح به رقص آمد .

در باغ ، صدایت زدم و درختها تعظیم کردند .

این تکاپوها به جبران عظمت اذان معطری است که هر سحر ، خانه ها را با خداپیوند می دهند. 

این ارادت ها همه برای تو بودند و به احترام طراوت لحظه های افطارت .

این شوقها در پاسخ مهرورزی های مهربانی است در شبهای بزرگ بارش نور و وحی و محبت. شبهایی که ترتیل دوست داشتن های آن بالا نشین نزدیک ، همه را بی خویش می سازد .

این زمزمه ها مقدمه نجوای "یا رب یارب"  دلسوختگانی است که در شب های " قدر"  به بامداد دیدار چشم می دوزند .  

 تو ماه مهربان  خدایی  که باز هم به خانه هایمان آمده ای . خوش آمدی ! تنهایی ام را دیدی و آمدی تا با تو بگویم  طاقت یک لحظه دوری ات را ندارم. تا بپرسم آیا دوری تو تاوان آن صبحی است که به گلها سلام نکردم و یا آن شبی که بی وضو به ماه ، چشم دوختم؟

ای مهمان عزیز این دلهای پر از امید !

اینک خویش را به من نزدیک کن بی آنکه شرمنده  ام سازی و دستی بر موهایم  بکش بی آنکه اشک شوقم را از گونه هایم بزدایی .

آمین ای رمضان مبارک و عزیز !

چشمه چشمه نور می روید و آسمان در آسمان اجابت گسترده می شود .

او که بخواهد همه چیز شدنی است حتی پروانه شدن . حتی شکفته شدن یک غنچه و پاک شدن یک آلوده  ... و اینک  آن آلوده  منم .

 آلوده ای که از زشتی ها به تنگ آمده است .

 روسیاهی که جرات نگاه کردن به آسمان ندارد .

 شب زده ای که چشم از ماه می دوزد .

خوابیده ای که از بیداری می هراسد .

حکایت من حکایت دانش آموزی است بازیگوش و سربه هواست که با شنیدن نام امتحان  تنش می لرزد. ...